نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات نازنین رقیه

بدون عنوان

سلام نازنينم هر چه بالاتر بری دنیا و مشکلاتش رو کوچکتر می‌بینی، بهتر می‌بینی و می‌تونی بهتر اندیشه کنی... گاهي اوقات فكر ميكنم خدا به ما ميخنده اون بالا بالاها... ميگه بنده ي من ،من تورو واسه چي افريدم تو دنبال چي هستي؟؟؟؟؟؟؟؟ اخ كه قدر خودمون رو نميدونيم حيف...
25 ارديبهشت 1391

9ماهگي

نازنيني در 9ماهگي     خوشكل مامان باباش باز هم خوشمزه تر تر تر شده گاهي وقتا با بابايي ميشينيم فكر ميكنيم كه بخوريمش بعد ميگيم نه از كجا معلوم ديگه بتونيم مثل ناناشي بياريم خلاصه مواظب خودت باش كه يه لقمه ات نكنيم... واما بريم سر اصل مطلب... كارهايي كه نازنيني در 9ماهگي انجام ميده...   ا زهمه كارهاش خوشمزه تر كه من يكي از خنده وعشق ميميرم سر تكون دادنش هست يه دفعه شروع ميكني دس دسي و خنديدن و سرت روبه چپ و راست چرخوندن نميدونم از كي وكجا ياد گرفتي هر چي هست خيلييييييييييييي خوشمزه است يه خوشمزه بازي ديگه شما كه البته مال خيلي وقته ولي الان مينويسم اينه كه خيلي به اسمون نگاه ميكني هر وقت ميريم بيرون سر...
13 ارديبهشت 1391

رقيه ي كبود من...

نازنينم امروز از روروكش افتاد روي سراميكها و صورتش كبود شد خدايا منوببخش من اصلا لياقت مادري نازنين رقيه رو ندارم دلم ميخواد زمين دهن بازكنه و راحت بشم اخه چراااااااااا نازنين رقيه من بايد صورتش كبود بشه خداكنه به سرش ضربه نخورده باشه دارم از دلشوره ميميرم ...
12 ارديبهشت 1391
1